دخترها به دنبال تفریح بودند، سوار ماشین. گاهی خودشان را هیجان زده می کردند. ظاهراً آنها می خواستند یک حس جدید داشته باشند، بنابراین آنها به یک پسر جوان و خوش تیپ عجیب و غریب پیشنهاد دادند. بعد از کمی متقاعد کردن و صحبت موافقت کرد و یکراست سر کار رفت. دخترها با او ارتباط برقرار کردند، به او ضربات بادکنکی دادند، در حالی که دو نفر در حال لعنت بودند، سومی زوج را نوازش کرد.
یک مرد در آن دختر جوان چه می بیند؟ فقط یک الاغ خوب برای گذاشتن روی دیک خود. او اصلاً به احساسات او علاقه ای ندارد - او یک عوضی است که برای ارضای اشتهای او آمده است.